نوشته اصلی توسط
دلمرده
سلام. یکسال با همسرم دوست بودیم بعد از یکسال ازدواج کردیم. قبل از ازدواج خیلی از سختی هایی ک کشیده برام تعریف میکرد. واقعا دلم میسوخت و دوس داشتم کمکش کنم واس همین تصمیم گرفتم باهاش ازدواج کنم. یکسال بعد از ازدواجمون دختر دار شدیم ولی وجود بچه هم کمکی ب رابطمون نکرد. یه مدت از هم دور شدیم تا دادگاه هم رفتیم ولی طلاق نگرفتیم و برگشتیم سر زندگیمون بعد از چند سال پسردار شدیم. من پسرمو خ دوس دارم یه جورابی عاشقشم و اون رو تنها دلیل ادامه زندگیم میدونم. الان چند ماهه هیچ رابطه ای نداشتیم راستش بی میلی از خودمه ن که بی میل باشما میل دارم ولی حس خوبی ب زنم ندارم ینی لذت نمیبرم کنارش.
نمیدونم چکار کنم. ن همفکریم ن همجنسیم ن حرف مشترک. احساس میکنم بمن ب چشم کیف پول و عابربانک نگاه میکنه